انتخابات میتواند دشمن را ناامید و امنیت کشور را تأمین کند.
- در انتخابات، همهی سلیقهها و جریانهای معتقد به جمهوری اسلامی باید شرکت کنند.
- آنچه که ملاک عمل است، رأی آحاد مردم است.
- همه باید تسلیم رأی قانون باشند.
- رئیسجمهور باید امتیازات رئیسجمهور قبلی را داشته باشد؛ منهای ضعفهای او.
بیانات در حرم مطهر رضوی - 1392/1/1
طبقه بندی: رهبری
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ، خیال
از سه چیز خود را نگهدار : افسوس ، فریاد ، نفرین کردن
سه چیز را بکار بگیر : عقل ، همت ، صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم
و یکی را هیچوقت فراموش نکن : خدا و دیگر هیچ
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم.
قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت به خیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم، نمازت را اول وقت بخوان.
و برای قفل سوم، نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
طبقه بندی: اخلاقی
آیت الله بهجت خطاب به نوجوانانی که بعد از تشرف امام رضا علیه السلام در مشهد خدمت ایشان رسیدند :
إنشاءالله مؤید ، مقبول الزیاره و محفوظ و معصوم از شرّ شیطانهای انس و جن و آفتهای دنیوی و اخروی و ظاهری و باطنی باشید.
در هر حال با خدا باشید و خدا را فراموش نکنید تا اینکه خودمان ، خودمان را فراموش نکنیم .
خداوند همیشه ، همه ی مردان و زنان مؤمن را موفق بدارد تا از صراط مستقیم به چپ و راست منحرف نشوند
و از خداوند همیشه سعادت خودشان را بخواهند
و تا ابد از شرّ و آفت شیطانهای انس و جن ، دوری کنند و به خدا و انبیاء او و اوصیای انبیاء و ملائکه ی مقرب ، نزدیک شوند .
هر کسی – با هر مرتبه ای که دارد – اگر از خداوند و انبیاء و راه انبیاء و اوصیاء دوری کند ،
آخرش به همان اندازه ی دوری اش ، پشیمان خواهد شد
و هر کس در هر مرتبه و هر جا و هر کاری باشد ، با نزدیک شدن به آنان، آخر کارش سعادت و خوشحالی است .
امید دارم خدا همه را در صراط مستقیم به گونه ای حفظ و تثبیت کند که گمراهان را بتوانیم به راه بیاوریم ،
نه اینکه آنانی را که در راه مستقیم هستند ، گمراه کنیم .
طبقه بندی: توصیه اخلاقی
یک شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت.
پرسش این بود:
"شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.: یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما می توانید تنها یکی از این سه نفر را برای سوار نمودن بر گزینید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را بطور کامل شرح دهید."
پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید ...
قاعدتاً این آزمون نمی تواند نوعی تست شخصیت باشد، زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد:
پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید. زیرا قبلاً او جان شما را نجات داده و این فرصتی است که می توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، تنها شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود:
"سوئیچ ماشین را به پزشک می دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم متحمل طوفان شده و منتظر اتوبوس می مانیم!"
پاسخی زیبا و سرشار از متانتی که ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند. چرا؟
زیرا ما هرگز نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خودمان را (ماشین، قدرت، موقعیت) از دست بدهیم. اگر قادر باشیم خودخواهی ها، محدودیت ها و مزیت های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم، گاهی اوقات می توانیم چیزهای بهتری بدست بیاوریم.
در تحلیل فوق اشاره شد اگر قادر باشیم مزیت های خود را ببخشیم می توانیم چیزهای بهتری بدست بیاوریم.
شاید خیلی از پاسخ دهندگان به این پرسش، قلباً رضایت داشته باشند که ماشین خود را ببخشند تا همسر رویاهای خود را به دست آورند، بنابراین چه چیزی باعث می شود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه کنند.
دلیل آن این است که به صورت جانبی تفکر نمی کنند. یعنی محدودیت ها و مفروضات معمول را کنار نمی گذارند. اکثریت شرکت کنندگان خود را در این چارچوب می بینند که باید یک نفر را سوار کنند و از این زاویه که می توانند خود راننده نبوده و بیرون ماشین باشند، درباره پاسخ فکر نکرده اند.
طبقه بندی: داستان
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری بهخـروسِ سـحری ، نیســت دگر
دیـر خوابیده و برخاسـتــنـش دشـوار اسـت
کوک کن ساعتِ خویش !
که مــؤذّن،شبِ پیـش دسته گل داده به آب
و در آغــــوشســــــــحر رفــتــه به خــــــواب ...
کوک کن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ که ــسحر برخیزد
شاطران با مددِ آهـــن و جوشِ شـیرین دیر برمی خیزند
کوک کن ساعتِ خویش !
که ســــــــــــــحر گــاه کـــســـــــــی
بقــچه در زیربغل ، راهــــــیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِدمپایی و تک سرفه ی او برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
رفـــتــــــــــگر مُــــــرده و ایـــن کوچـــــهدگر
خالی از خِش خِــشِ جارویِ شبِ رفتگراست
کوک کن ساعتِ خویش !
ماکـــیان ها همه مستِ خوابند
شـــــــــــــــــهرهـــــــــــــــــــم . . .
خـــوابِ اینــترنتیِعصـــرِ اتم مـــی بیــند
کوک کن ساعتِ خویش !
که در ایـــن شـــــهر ، دگـر مســتی نیســـت
که تو وقتِسحر،آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه یزیرِ لبـــش برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِســــحری نیســت دگر ،
و در ایـــن شــهر ســـحرخیزینیســـــــــت
و ســــــــــحر نـــــــــــــزدیکاســـــــــــت.....
طبقه بندی: شعر
