پدر دستشو گذاشت رو شونه پسرش,وازش پرسید:تو قویتری یا من؟ پسر گفت:من, پدر با دلشکستگی دوباره پرسید: تو قویتری یا من؟
پسر گفت من,پدر با دلی گرفته به یاد همه زحمتهایی که کشیده بود دستشو از شونه پسرش برداشت . دو قدم دورتر رفت و پرسید:تو قویتری یا من؟
پسر گفت:شما.پدر گفت چرا نظرت عوض شد؟پسر گفت:""وقتی دستت رو شونه ام بود فکر میکردم دنیا پشتمه
طبقه بندی: اخلاق
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 93 مرداد 15 توسط
جباری | نظر
یه بنده خدایی حرف قشنگی می زد ...
می گفت :
میدونی چرا داخل حرم و مکان های متبرکه رو اینطوری آینه کاری می کنن ؟
خودتو تو آینه ها چجوری می بینی ؟
آره، خرد شده می بینی ...
یه من ِ شکسته شده ...
یه من ِ هزار تکه ...
واسه اینکه نگات کنن، باید اون منیت رو بشکنی و وارد شی ...
اونجا دیگه مقام و مدرک و پول و قیافه مهم نیست
و کسی واسه این چیزا تحویلت نمیگیره ...
مهم نیست که شاه باشی یا گدا ...
اونجا فقط تقوا و عشقت به خداست که مهمه !!!
....
اما مثل این که ما یادمون رفته تنها ملاک برتری افراد تقواشونه...
یکم بیشتر حواسمون رو جمع کنیم..
می گفت :
میدونی چرا داخل حرم و مکان های متبرکه رو اینطوری آینه کاری می کنن ؟
خودتو تو آینه ها چجوری می بینی ؟
آره، خرد شده می بینی ...
یه من ِ شکسته شده ...
یه من ِ هزار تکه ...
واسه اینکه نگات کنن، باید اون منیت رو بشکنی و وارد شی ...
اونجا دیگه مقام و مدرک و پول و قیافه مهم نیست
و کسی واسه این چیزا تحویلت نمیگیره ...
مهم نیست که شاه باشی یا گدا ...
اونجا فقط تقوا و عشقت به خداست که مهمه !!!
....
اما مثل این که ما یادمون رفته تنها ملاک برتری افراد تقواشونه...
یکم بیشتر حواسمون رو جمع کنیم..
طبقه بندی: اخلاقی
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 93 مرداد 13 توسط
جباری | نظر