حرفهایی از عالم طلبگی...
گر چه از طلبگی کسی باید سخن براند که حقیقتأ طلبه باشد...
و گرچه به لطف بی دریغ پروردگار ما هم در این کوی ساکنیم
اما حاشا
که ما این جسارت را به عالم طلبگی کنیم ...
اما اگر خدا بخواهد میخواهیم اینجا
قلمی بزنیم .... مرکبش هم از دریای طلبه ها ... و کاغذش هم از صفحه به صفحه زندگی هر بزرگوارشان.
و به قول حافظ :
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
طبقه بندی: مناسبت مذهبی
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 خرداد 12 توسط
جباری | نظر بدهید
