پر کن دوباره کیل مرا ایهاالعزیز
دست من و نگاه شما ایهاالعزیز
رو از من شکسته مگردان که سالهاست
رو کرده ام به سمت شما ایها العزیز
جان را گرفته ام به سر دست و آمدم...
از کوره راه های بلا ایهاالعزیز
وادی به وادی آمده ام از درت مران
وا کن دری به روی گدا ایهاالعزیز
چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود
iین کاسه را...فاوف لنا...ایهاالعزیز
ما جان ومال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما ایهاالعزیز
.. .دستم تهی است راه بیابان گرفته ام
محتاج یک نگاه تو یا ایهاالعزیز
شاعر مریم سقلاطونی
طبقه بندی: شعر
نوشته شده در تاریخ جمعه 92 خرداد 17 توسط
جباری | نظر بدهید