آقا غروب جمعه ها با آه سردم ...
با آل یاسینت نشستم ...
گریه کردم...
هر صبح جمعه ندبه خواندم تا بیایی
تا با حضورت جان بگیرد روشنایی...
هر چند نمیشود ...
ولی باید گفت!
بی واهمه و معطلی باید گفت...
در شهر شما ...
نمیشود عاشق شد...
باید برویم و ...
یاعلی باید گفت...
طبقه بندی: عکس
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 خرداد 20 توسط
جباری | نظر بدهید