چه در دل من
چه در سر تو
من از تو رسیدم به باور تو
تو بودی و من، به گریه نشستم برابر تو
به خاطر تو
به گریه نشستم
بگو چه کنم ...
با تو ، شوری در جان
بی تو ، جانی ویران
از این ، زخم ِ پنهان
می میرم ...
نامت در من باران
یادت در دل طوفان
با تو ، امشب پایان
می گیرم ...
نه بی تو سخن
به یاد ِ تو بودم
به یاد ِ تو من
ببین غم ِ تو رسیده به جان و دویده به تن
ببین غم ِ تو رسیده به جانم ،
بگو چه کنم...
طبقه بندی: گوناگون
نوشته شده در تاریخ جمعه 92 تیر 7 توسط
جباری | نظر بدهید
