جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم.
قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت به خیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم، نمازت را اول وقت بخوان.
و برای قفل سوم، نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت به خیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم، نمازت را اول وقت بخوان.
و برای قفل سوم، نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
طبقه بندی: اخلاقی
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92 خرداد 12 توسط
جباری | نظر بدهید