هوای حرم...
هوای تو
راحتم نمیگذارد این روزها
دوباره هوس میکنم از دور، دیدن گنبدت را و تکان خوردن دلم را جوری که انگار چیزی درونش میشکند
دوباره هوس میکنم قدم زدن خیلی آرام از مسافرخانه تا حرمت، با شوق زیارت را
دوباره هوس میکنم باب الجواد و اذن اول و گریههایی که شانههای آدم بلرزد را
دوباره هوس میکنم بست نشستن کنار بابالجواد به انتظار صدایت و اذنت برای دخول
دوباره هوس میکنم قدم زدنهای پابرهنه و سر به زیر از میان صحنهایت را
دوباره هوس میکنم نشستن گوشهی صحن قدس و دیدن پرچم گنبدت که در باد تکان میخورد را
دوباره هوس میکنم لوله کردن قالیهای حرمت را و به دوش کشیدنشان را
دوباره هوس میکنم اتاق بهشت را که زود پر میشود و همیشه بوی اشک و شعر و روضه میدهد و آن چایی دبش آخرش را
دوباره هوس میکنم زیر آسمان حرمت نماز خواندن را
دوباره هوس میکنم نشستن نزدیک ضریحت و زیارت خواندن و درد دل گفتن با تو را
دوباره هوس میکنم در ازدحام قدمهای زائرانت گم شدن را.
دوباره هوس میکنم لمس حضورت را
دوباره هوس میکنم تو را
طبقه بندی: اخلاق