به گزارش خیمه گاه باشگاه خبرنگاران،نوحه "کلنا عباسک یازینب سلام الله علیهما" که شب تاسوعا توسط میثم مطیعی در هیات میثاق با شهدای دانشگاه امام صادق علیه السلام به اجرا در آمد، با شعر پر مضمون که توسط محسن رضوانی به زبان عربی سروده شده بود، به همین موضوع پرداخت و از اعلام آمادگی برای دفاع از حرم زینب کبری علیها سلام، تا ماهیت صهیونیستی اقدامات تکفیریها در این منطقه را با سبکی حماسی به مخاطب ارائه کرد.
طبقه بندی: گوناگون
میثم مطیعی از ذاکران اهل بیت(ع) مداحی زیبایی را به دو زبان عربی و فارسی برای زوار حسینی در پیادهروی اربعین از نجف تا کربلا اجرا کرده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، میثم مطیعی از مداحان اهل بیت(ع) در هیئت میثاق با شهدا که در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار میشود، شعری را به زبان عربی و فارسی اجرا کرد تا زائران ایرانی و عرب زبان که با پای پیاده به کربلا میروند آن را زمزمه کنند، در این شعر ضمن اشاره به زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین، به حوادث سوریه و بحرین اشاره شده و بر آزادسازی قدس شریف به دست مسلمین تأکید شده است. این مداحی عربی که رویکرد انقلابی دارد و با لحن عربی اجرا شده از این رو قابل توجه است که عدهای سعی دارند فضای مداحی در کشورهای عرب زبان را به سمت بیتفاوتی در قبال مسائل و مشکلات مسلمانان و کشورهای اسلامی و همچنین تقابل با جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بکشانند.
بشنوید! |
در ادامه متن شعر میآید: کنار قدمهای جابر/سوی نینوا رهسپاریم ستونهای این جاده را ما/ به شوق حرم میشماریم شبیه رباب و سکینه/برای حرم بیقراریم ازین سردی و سختی راه/به شوق تو باکی نداریم فدایی زینب/هوادار عشقیم اگرکه خدا خواست/بزودی دمشقیم لبیک یابن الحیدر قَطَعنا الیک الصَّحاری/الا یا امیر الفرات أضِفنا فانّا ضیوفک/اضِف هؤلاء المُشاة نَسیرُ الیک نهاراً/و نَحلُمْ بک فی اللیالی نَعُدُّ الخُطى و العلامات/و نبکیک حتى الوصال نسیل کَنهرٍ/یا بحر المَعالی بصَخرٍ و سدٍّ/اَبد لانُبالی لبیک یابن الحیدر وُلِدنا على حبّ حیدر/ إذن لانخاف المَخاطِر و نَفدیک بالقلب و الروح/ و لیس فقط بالحناجر و الحمدلله صِرنا/ بلطفک شعباً أبیا سنمشی الى القدسِ یوماً/ مع المسلمین سَویا سلامٌ على الشام/ کَرَمزِ الصُّمود و قدس و بحرین/ اسیرِ القیود لبیک یابن الحیدر *ترجمه ای امیر نهر فرات! به سوی تو بیابانها را پشت سر گذاشتیم میزبانی کن از ما که ما میهمانان توایم میزبانی کن از این خیل پیاده روزها به سوی تو گام برمیداریم و شبها رویای تو را میبینیم قدمها و علمهای جاده را میشماریم و تا زمان رسیدن بر تو گریه میکنیم همچون رود جاری میشویم ای دریای بزرگیها! و به هیچ صخره و سدّی اهمیت نمیدهیم و اعتنا نمیکنیم بر عشق و محبت علی به دنیا آمدیم به خاطر همین است که از خطرها نمیترسیم ما با دل و جان مان فدای تو میشویم نه فقط با حنجرههایمان خدا را شکر که به لطف تو امّتی آزاده و ستم ناپذیر شدیم روزی همراه با همه ی مسلمانان به سوی قدس پیاده خواهیم رفت درود بر شام به عنوان نماد و مظهر مقاومت و درود بر بحرین و قدس که اسیر بند هستند
طبقه بندی: گوناگون
آیا وهابیت، دین اسلام را به عنوان دین خشونت و تروریسم و مخالف با کرامت انسانی در جهان معرفی نکرده است؟
بیشتر بدانیم
روشن است رفتار وهابیها در اسلام هیچ ریشهای ندارد، جز اینکه آنان، اسلام را مانند خوارج از ظواهر و سلیقههای تحجّرآمیز خود گرفته و باعث فاجعهای غیرقابل جبران در جهان اسلام گردیدهاند.
‹جمیل صدق الذهاوی› درباره کشتار مردم طائف، توسط وهابیها میگوید:
از شنیعترین کارهای وهابیها، حمله و تجاوز آنان به طائف بود که به کوچک و بزرگ رحم نکرده، حتی بچههای شیرخوار را در دامن مادرانشان و قاریان را در حال قرائت و تعلیم قرآن سر بریدند و کسانی را که از ترس آنان به مساجد پناه برده بودند، در حال رکوع و سجده با آخرین درجه قساوت و بیرحمی قتل عام نمودند و سپس قرآنها و کتابهای دیگر، از جمله صحیح بخاری و مسلم را بیرون انداخته، در زیر پاهای خود لگدمال نمودند. آنان با این رفتارشان موجب تضعیف و شکست مسلمانان و قدرت بخشیدن به انگلیسیهای محارب گردیدند. در نتیجه، وهابیت و صهیونیزم در کنار هم، توسط همین کفار، مورد حمایت قرار گرفتند و آنان را بر مقدرات مسلمین، مسلط نمودند و این دو قدرت دست نشانده، در واقع فقط مصالح و منافع کفار را رعایت نمودند. در حقیقت، وهابیها حکومت کفار حربی را بر مسلمین پذیرفتهاند، در حالیکه قران از آن نهی نموده است. مخالفة الوهابیه للقرآن والسنه، عمر عبدالسلام، صص84ـ85. منبع:کتاب کالبد شکافی عقائد وهابیت
این روش و عملکرد خصمانه وهابیها با مسلمانان از یک طرف و قرار گرفتن آنان در کنار کفار از سوی دیگر، که حتی برای یک بار هم که شده، علیه قدرتهای استعماری کفر و شرک، سخنی نگفتهاند، چه تفاوتی با عملکرد خوارج دارد؟ زیرا خوارج نیز مسلمانان را بیمحابا و وحشیانه میکشتند و نه تنها به کفار و مشرکان تعرض نمیکردند؛ بلکه آنان را به سوی خود دعوت میکردند.
مهدی فرمانیان
سلفیه که پدیدهای نو خاسته از دل اصحاب حدیث اهل سنت است مدعی انحصار طلبانه مسلمانی بوده و همه را جز خود کافر میداند. فرقهای خود خوانده که با به تن کشیدن جامه انتساب به سلف صالح و با ادعای انحصارگرانه نفی شرک بدعتی در جهان اسلام ایجاد کرده که باعث تفرقه و اختلاف در جهان اسلام گردیده است. سلفیه مدعی است نباید پیرو مذاهب بود و باید به عصر سلف یعنی دوران صحابه، تابعین، تابعی تابعین بازگشت و از ائمه اعلام پیروی کرد و از همه دستاوردهای مذاهب فکری گوناگون اعم از کلام، فلسفه، عرفان، منطق و تمام علوم وابسته که حاصل قرنها تلاش و جستجوی عالمان مسلمان بوده و اندوخته ای گران سنگ از علوم و فرهنگ اسلامی در ابعاد گوناگون پدید آورده وباعث پویایی اسلام و فقه آن گردیده و پاسخگوی نیازهای فکری هر عصری بوده و هست، چشم پوشید و کنار نهاد. سلفیه با یک دست مدعی یگانه پرستی است و در دست دیگر شمشیر تکفیر برکشیده و با حذف تمام مسلمانان از جامعه اسلامی و راندن آنان به جمع کفار مدعی آن است که او حق مطلق است و فقط ایشان اسلام را درک میکند و دیگران از فهم اسلام بهرهای ندارند.
سلفیه با طرح برتری فهم سلف و تمسک به آثار رسیده در این زمینه، فهم سلف را دارای خلوص تام دانسته و معتقد است از قرن سوم به بعد و با ظهور مکاتب کلامی، فلسفی و عرفانی، فهم مسلمانان با بدعتها درهم آمیخت و بدعت ها پس از این تاریخ در اسلام پدیدار گشت. در نگاه آنان قرون ثلاثه، خیرالقرون است و سلوک آنان در فهم اسلام، میزان استنباط و منهج آنان شاخص و شاقول صحت و سقم فهم دیگران است.
راه ورود به جماعت اسلامی آن است که روش سلف را حرف به حرف پذیرفته و از آن راه تخطی نکنیم و الا از راه مستقیم خارج و از جماعت اسلامی به دور افتادهایم، اما سلفیان خود اجتهادات متعددی را به فهم سلف اضافه کرده و آن را به عنوان اعتقادات سلف به جهان اسلام عرضه میکنند. تعریف آنان از مفاهیمی همچون شرک، توحید، عبادت، پرستش، سلف و ... هیچ انطباقی با فهم سلف ندارد و از استنباطات و اجتهادات خود سلفیان است که مورد نقد مخالفان قرار گرفته و آثاری در این زمینه به نگارش در آمده است.
محمد سعید رمضان البوطی در اثر معروفش یعنی سلفیه بدعت یا مذهب به یکی از اساسی ترین این مفاهیم پرداخته و بیان میدارد که آیا درست است که از قلب جماعت اسلامی و از میان اهل سنت و جماعت، بدعت جدیدی به نام سلفیه و به عنوان یک مذهب نو سر درآورد و با صراحت و بی جهت همه مذاهب اسلامی و پیروان مذاهب مختلف اهل سنت را رد کند و تنها خود را حق و بقیه را باطل بداند؟ آیا این خود یک بدعت نیست. ایشان معتقد است نه تنها وجهی در علم کردن سلف وجود ندارد بلکه این امر برای جامعه اسلامی ضرر دارد؛ زیرا مانع اجتهاد و استنباطات جدید در مسائل فکری- اعتقادی میگردد. به نظر ایشان تبعیت از روش و اسلوب سلف در فهم کتاب و سنت غیر از تبعیت از فهم آنان است. تبعیت از فهم سلف و برتر دانستن فهم آنان، کاروان علم و دانش اسلامی را در چارچوب فهم سلف محدود و راه پیشرفت و گسترش علوم اسلامی را مسدود میکند. دیگر آنکه سلف خود حتی در روش و اسلوب اختلافات زیادی داشتهاند؛ چه رسد به فهم؛ بنابراین مقید نمودن مسلمانان به پیروی از فهم سلف، ابدیت اسلام را متزلزل کرده و پاسخگویی اسلام به نیازهای زمانه را سد میکند. لازمه سخن سلفیان، سد باب علم است و باعث رکود و رخوت در پذیرش و گسترش اسلام میگردد.
نکته دیگر مورد توجه ایشان بررسی مفاهیم شرک و توحید است و معتقد است بسیاری از آنچه را که آنان کفر و بدعت میشمارند، نه کفر است و نه بدعت؛ بلکه از مصادیق اختلافی است که از همان دوان سلف در میان مسلمانان وجود داشته و هر کس بر اساس مبانی و مشرب خود آن را از مصادیق حق یا باطل دانسته است، اما فردی از سلف آن را از مصادیق شرک ندانسته و سلفیان دراین زمینه تنها هستنند؛ حتی همراهی سلف را نمیتوانند ثابت نمایند بلکه به عکس شواهدی از سلف دال بر جواز این امور است.
از دیگر آثاری که در نقد مفاهیم مورد اعتنای سلفیان به نگارش درآمده است، مجموعه آثار حسن بن فرحان مالکی است. ایشان در کتاب داعیة لیس نبیاً ، به مفاهیم توحید و شرک از دیدگاه محمد بن عبدالوهاب پرداخته و اثبات نموده است که ایشان و پیروانش هیچ تعریف دقیقی از این مفاهیم نداشته و در هیچ یک از آثار خود به صورت دقیق و فنی به بررسی این مفاهیم نپرداخته و فقط با ابهام در مفاهیم، به تکفیر مسلمانان پرداخته و مصادیقی را بیان میکنند که در نزد علمای اسلام از اختلافات چشمگیری برخوردار است. بنابراین هرگاه از مفاهیمی اطلاع دقیقی نداریم، چگونه میتوانیم مصادیق آن را روشن کرده و بر اساس آن دیگران را به کفر متهم سازیم.
مأخذ: مبانی فکری سلفیه، مهدی فرمانیان، پایان نامه مقطع دکترا، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم، 1388.
طبقه بندی: وهابیت
بچه دار شدن از راه دور!
ممکن است بر اثر کرامت یکى از اولیاء با آنکه مسافت بین زن و شوهر زیاد است آن دو به دیدار یکدیگر رسیده باشند و از این راه فرزندى به وجود آمده باشد.
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از جهان، برخی علمای وهابیت به ارائه فتواهای عجیب شهره هستند اما اخیرا فتوایی منتشر شده که در نوع خود قابل تامل است؛ اگر مردى دخترش را که در شرق جهان با وى زندگى مى کند به همسرى پسرى در آورد که او در غرب جهان با پدرش زندگى مى کند و هیچگاه آن دو یکدیگر را نبینند و از محل زندگى بیرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان کسى خواهد بود که در غرب دنیا زندگى مى کند، اگر چه هیچگاه همسرش را ملاقات نکرده و حتى ندیده باشد.
همچنین اگر کسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زیر نظر نگهبانان زندانى کنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در کنار همسرش ببیند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت یک لحظه دیدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است.
این امر امکانش دور از واقعیّت نیست، زیرا ممکن است بر اثر کرامت یکى از اولیاء با آنکه مسافت بین زن و شوهر زیاد است آن دو به دیدار یکدیگر رسیده باشند و از این راه فرزندى به وجود آمده باشد
منبع: شیعه آنلاین
در حال حاضر یکی از عوامل مهم فتنه گری در منطقه جریان سلفی تکفیری است که در لباس دفاع از سنت، عملا در مسیر منافع غربیان گام برمی دارد.
در حضور این افراد در محافل و جوامع و انتشار آثار و فرآورده های فرهنگی آن در برخی از مراکز، باعث جلب توجه برخی از جوانان پرشور که از اقدامات سرکوبگرانه اشغالگران به ستوه آمده اند، شده است.
سیر تحول
سلفیها روایات خود را مستقیما از احمد بن حنبل (متولد 241)، احمد بن تیمیه (متولد 728)، ابن القیم الجوزیه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (متولد 1115-1206) میگیرند. سلفیه بعد از محمد بن عبدالوهاب به صورت یک شکل و ساختار سیاسی درآمد و هم پیمانی وی با محمد بن سعود پایه گذار حاکمیت آل سعود در عربستان به این روند تسریع بخشید. پیوند میان علما و حاکمان سعودی گرچه دچار تغییر و تحول شده است و شیوخ وهابی از برخی اختیارات خود از جمله بازداشت و امر قضا بازماندند اما در عین حال هنوز هم از وضعیت و جایگاه خوبی در نظام سیاسی سعودی برخوردار هستند. علاوه بر سرزمین حجاز، مصر نیز از تغییر و تحولات عقیدتی برکنار نماند و سلفی های این کشور با اقدامات و فعالیتهای حسن البناء و جنبش اخوان المسلمین، سیر جدید ی در آموزه های عقیدتی اهل سنت تجربه کردند و باب های جدیدی برای این گروه جهت گشودن روزنههای محدود اجتهاد باز شد. اما با مرگ زودهنگام حسن البناء جنبش اخوان المسلمین تحت تأثیر اندیشههای دو شخصیت، به نامهای ابوالاعلی مودودی و سید قطب قرار گرفت و آنها ضمن تثبیت روش پای بندی به متون دینی بر اساس دیدگاه های خاص فقهی خود، دیدگاه تکفیر را پی ریزی کردند.
آیمن الیاسینی[1]
حسن طارمی
محمد بن عبدالوهاب (1115-1205 ه.ق) متکلم سنتگرای عربستان سعودی. وی به یک خانوادهای از فقیهان که قاضی و متکلم بودهاند، تعلق داشت و در عیینه واقع در نجد به دنیا آمد. محمد تحت سرپرستی پدرش، فقه حنبلی را آموخت و کتب سنتی و رایج تفسیر، حدیث و توحید را مطالعه کرد. در اوایل بیستسالگی آنچهرا که به عنوان اعتقادات و اعمال مشرکانه در جامعهاش توصیف میکرد، محکوم کرد و با نفی سهلانگاری دینی در جامعه بر حمایت جدی از شریعت، اسرار ورزید. عقاید وی موجب دوری وی از جمع علماء گردید و منجر به انفصال پدرش از پست قضا شد. به دنبال این امر خانواده وی به همراهی پدرش ناگزیر شدند که در 1139ق عیینه را به سمت حریمله در همسایگی آن ترک کنند. ولی خود برای مدتی درعیینه ماند، اما پس از آنکه علما او را بیآبرو کردند و عموم را علیه وی شوراندند، آنجا را ترک کرد و به حجاز رفت.
در حجاز ابنعبدالوهاب، به سفر حج و زیارت مدینه موفق شد و در دو شهر مکه و مدینه در درسهایی از شعب مختلف علوم اسلامی حضور یافت ابنبشر در عنوان المجد فی تاریخ نجد (ریاض، بدون تاریخ، ص 6) گزارش میکند که محمد بنعبدالوهاب تحت آموزش دو عالم حنبلی از مدافعان و حامیان ابن تیمیه، یعنی، شیخ عبدالله بنابراهیم بنسیف و شیخ حیاة السندی، قرار گرفت.
آنان مانند ابن تیمیه مخالف تقلید بودند که عموماً از نظر پیروان مکاتب فقهی اهل سنت مورد قبول بود. {طبق این نظریه، اساساً دوران اجتهاد سرآمده و عالمانی که بعد از استقرار مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت، در عرصه فقه تلاش میکنند، باید در چهارچوب همین چهار نفر استنباط و اظهار نظر داشته باشند. ابن تیمیه و مدافعان او با این دیدگاه مخالف بودند و باب اجتهاد را مسدود نمیدانستند}.
هر دو عالم احساس نیاز فوری به اصلاح وضع سیاسی ـ مذهبی مسلمانان، در نجد و در جاهای دیگر، میکردند تعالیم آنان تأثیر شگرفی ابنعبدالوهاب گذاشت بطوریکه نگرش پرخاشگرانهتری را نسبت به «علماء» پیدا کرد.