نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست
نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست.
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست
شریک بسازید!
طبقه بندی: شعر
یا صاحب الزمان(عج)
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدر ِ نیم نگاهی ببینمت
تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟!!!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت...
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راهِ جمکران سر راهی ببینمت
یا که مُحَرَمی شود و بین کوچهای
در حالِ کار ِ نصبِ سیاهی ببینمت
آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من
سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیالِ کهنه یِ واهی. . . ببینمت!
دارم یقین که روز ِ وصالِ تو میرسد
ذکر ِ لبم شده که الهی ببینمت
الهم عجل لولیک الفرج
طبقه بندی: شعر
صدای بال ملائک، عجیب می آید!
سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید
طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید
پ
برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید ...
طبقه بندی: شعر
دلم گرفته از زمونه دلخورم
بزار واست گلایه هامو بشمرم
به کی بگم که کوزه کوزه تشنه ام
به کی بگم هزار روزه تشنه ام
نیومدی یه هفته خسته تر شدم
شکسته بودم و شکسته تر شدم
نیومدی و کوچه هم کلافه شد
یه جمعه به ندیدنت اضافه شد
یه دل دارم همیشه بیقرارته
قنوت من دعای انتظارته
به قطره قطره های گریه هام قسم
که بیقرار و بی پناه و بیکسم
یه دل دارم که حس شعر دوری و
نداره چاره ای به جز صبوری و
میخواد شریک گریه های من بشه
بیا ببین دل غریب من چشه
نیومدی یه هفته خسته تر شدم
شکسته بودم و شکسته تر شدم
نیومدی و کوچمون کلافه شد
یه جمعه به ندیدنت اضافه شد
نیومدی و غصه باز نفس گرفت
خدا تورو یه جمعه دیگه پس گرفت
نیومدی حصار دردو بشکنی
تو آخرین امید چشمای منی
یه دل دارم همیشه بیقرارته
قنوت من دعای انتظارته
به قطره قطره های گریه هام قسم
که بیقرار و بی پناه و بیکسم
یه دل دارم که حس شعر دوری و
نداره چاره ای به جز صبوری و
میخواد شریک گریه های من بشه
بیا ببین دل غریب من چشه
طبقه بندی: شعر
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از اندوه گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزاره غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
طبقه بندی: شعر
ای که بر تربت ما میگذری / از ره لطف بفرما نظری
حمد و اخلاص بخوان و بنشین / چشم دل باز کن و نیک ببین
این که خفته است درین تیره مکان / هست گنجی ز معانی و بیان
پاک و طاهر نسب از آل رسول / صاحب شأن بَرِ اهل عقول
جامع فضل و کمالات و هنر / وارث علم ز اجداد و پدر
زره لطف بفرمای درنگ / بشنو درد دل این دل تنگ
چه جفاها چه بلاها دیدم / چه شماتت ز کسان بشنیدم
خَلق بد حالت پستی دارند / عادت مُرده پرستی دارند
شیوه اکثرشان مکرو فریب / بیسبب دشمنی از دور و قریب
تا که جان بود مرا با مَنِ زار / دشمنیها شد و ظلم بسیار
منکر خوبی و فضلم بودند / رافض هوشم و عقلم بودند
نه یکی گفت رئیسی آقا ست / نه یکی گفت که حقا مُلا است
نه یکی فضل و مقام بستود / نه یکی مرهمَ آلامم بود
نه ز زیبایی خلقم گفتند / نه ز والائی خُلقم گفتند
ز سخا و کرمم گفته نشد / ز صفا و ادبم گفته نشد
سعه صدر مرا نستودند / لب به تمجید مرا نگشودند
در عوض تهمت و غیبت بسیار / که فراتر ز حساب و ز شمار
نیشها زخم زبانهای زیاد / مادر دهر باین حجم نزاد
مغرضانه سخن از هر طرفی / شده پر خون دل هر با شرفی
چه جفا های بزرگی که نشد / چه ستمهای سترگی که نشد
تا نَفَس بود عداوتها بود / تا که جان بود حسادتها بود
تا که آمد اجَل و بُرد مرا / ناگهان پنجه زد و خورد مرا
یک جهان ذوق و ظرافت پژمرد / اری آقای رئیسی هم مرد
ز سماوات ادب ماهی رفت / و از بزرگان کرم شاهی رفت
زندگی با غم و اندوه عذاب / طی شد و آمده هنگام حساب
ناگهان غلغهای بر پا شد / مردم مُرده کنون احیا شد
جمله وجدان و ضمیر خفته / شده با مُردن من آشفته
همه گویا شده ناطق گشته / یک زمان ناطق صادق گشته
آن یکی نوحه سرائی میکرد / دیگری شور و نوائی میکرد
آن یکی گفت عجب ماهی رفت / عالمی روشن و آگاهی رفت
ناطقی گفت بآن جمع فکار / گشت پائیز دگر فصل بهار
چمن و باغ دگر پژمرده / چون که آقای رئیسی مرده
روزنامه زده با تیتر درشت / خبر مرگ مرا باز نوشت
تک شماره زده فوقالعاده / شرح احوال مرا بنهاده
عکسی از سابق ایام شباب / صفحه اول خود برده بچاپ
اگهیهای تاسف بسیار / که فراتر ز حساب و ز شمار
در تلکسهای خبر با تفصیل / رحلتم محور شرح وتحلیل
رادیو داد خبر با القاب / که رئیسی بجنان کرده شتاب
ساعت نُه شده اعلام خبر / زده بر جان همه شور و شرر
تلویزیون که دگر غوغا کرد / سوگواری و عزا بر پا کرد
فیلمبردار گزارش میداد / از عزا عکس و نمایش میداد
عکس آن مردم دل آزرده / چهرهها غمزده و پژمرده
دسته میگفت که رفت از بَرِما / سرما سرور ما رهبر ما
رفت از دست رئیس العلما / هست در ماتم او ارض و سما
سید العلم مضی واویلا / معدن الحلم مضی و اویلا
ثلم الدین فیاللاسف / فلنعزی العلما النجف
مات فخرالعلم و الایمان / البقاء لک یا سیستانی
حجت دین خدا رفته زدست / شاخه علم و کرامت بشکست
بلغوا مرجعنا السیستانی / بوفاه السید الجرجانی
سیدی آجرک الله علی / فقد عنوان الخلوص و الولا
معجزه نیز برایم گفتند / چه کرامات برایم گفتند
مادرم گفت خدایا پسرم / مُرد ناکامِ و شده خون جگرم
گفت مادر زن دل ناشادم / رفت ازدست بهین دامادم
حقدها رفت حسدها گم شد / واقعیت علن مردم شد
حال من ساکن اینجا شدهام / فارغ از زحمت دنیا شدهام
من شدم ساکن این گور سیاه / زندگی رفت و شده عمر تباه
از همانروز که مردم فیالحال / مردهها گشته بشور و سرحال
مردهها مردم بی آزارند / ظاهراً خواب ولی بیدارند
همه با مهر و صداقت باشند / با صفا اهل رفاقت باشند
در شادی برخ ما باز است / قهقهه خنده طنین انداز است
خنده و قهقهه بر پا کردم / مردگان را همه احیا کردم
گعده ما بهمه کس باز است / شادی و خنده طنین انداز است
طبقه بندی: شعر
روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود
صحبت از موسیقی عرفانه بود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
ذهن صاف نوجوانان محل
پر شده از فیلم های مبتذل
آخر ای پرده نشین فاطمه
تو برس بر داد دین فاطمه
بی تو دلهامان به جان آمد بیا
کاردها بر استخوان آمد بیا
طبقه بندی: شعر
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است
لب تشنه اگر آب نبیند سخت است
ما نوکر و ارباب توئی مهدی جان
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
طبقه بندی: شعر
نام من سرباز کوی عترت است
دوره ی آموزشی ام هیئت است
پادگانم چادری شد وصله دار
سردرش عکس علی با ذوالفقار
ارتش حیدر محل خدمتم
بحر جانبازی پی هر فرصتم
نقش سر دوشی من یافاطمه است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
اسم رمز حمله ام یاس علی
افسر مافوقم عباس علی
گر چه شد فرمانده ام غائب ولی
دلخوشم بر نائبش سید علی
طبقه بندی: شعر